سلام بر رمضان

 

سلام بر رمضان

 

                                                                                           

 

 ُ  آسمونی ها دارن  خودشون رو برای یه ضیافت  آماده می کنن.

   تو هم آماده شو ، دلت رو آماده کن ، لباس های کثیف و آلوده رو بیرون بیار و سعی کن لباس های تمیز رو برای روحت بپوشی.

 

   آخه ما زمینی ها  میخوایم  به مهمونی بریم  ، مهمونی خدا ، مهمونی که همه دعوتن ، خوب و بد ، زشت و زیبا.

   برای همه کارت دعوت اومده !  حتی من وتو ،  که دلامون رو غبار گرفته !

   راستی ! اگه دیدی  کسی  نمیدونه  یا  جا مونده ، دستش رو بگیر و بیار،  آخه اونم دعوته !

 

    حالا که درهای آسمون باز شده ، باید تا میتونیم ستاره بچینیم ؛ اونقدر که با کوله باری پر از نور با مهمونی ،  خداحافظی کنیم !

 

    بیا با  دلامون عهد کنیم که از نو آغاز کنیم ، از نور !

 

    بیا شاخه های روحمون رو  تکون بدیم ،  تا گناهامون مثل برگ های پاییزی  رو  زمین بریزه !

 

    بیا پرده های غفلت رو کنار بزنیم و پنجره های روح را باز کنیم ، تا نسیم بهار رمضان  اون رو نوازش بده !

 

    آخه میدونی !؟ معلوم نیست ، که  تا مهمونی بعدی ما  باشیم یا نباشیم ! شاید تا اون موقع کوله بار سفرمون رو جمع کرده  باشیمو......................... !

 

 یادش بخیر!  پارسال خواهر کوچولوم هم کنار سفره افطار با ما بود ، اما امسال .................!

 

 [چشم هایم نمناک شده ! به یادش میخوام بنویسم : 

 

 زینب جان امسال بی حضور تو ،  لحظه های  افطار رو غربت گرفته  ؛

سفره افطار که با سلیقه ات چیده می شد بهانه تو رو می گیره ؛

 افطاری مدرسه ت یادته ؟! میدونم  که همیشه  برای اون  لحظه ،  روزشماری  می کردی !

  زینب جان ! هنوز چشامون از فراقت می گریه  ، خاطراتت برامون باقیه و لحظه های افطار دعاهامون را به روح تو و بابا هدیه می کنیم  تو هم برامون دعا کن .]   ّ

 

                                                       

 

  سلام بر رمضان

سلام بر فضایی که از خدا لبریز می شه و سلام بر معراج روح ؛

از خاک تا خدا و از سفره زمینی تا انعام بهشتی. حلول این ماه خجسته بر عاشقان کوی حق مبارک و خجسته باد.

 

 

                                                     

 

قدر همدیگر بدانیم

 

قدر همدیگر بدانیم

 

 

 

 

 

 

به جای سیل اشکی که فردا بر مزارم خواهی ریخت

 

امروز با تبسمی کوچک شادم کن !

 

 

 

به جای دسته گلی بزرگ که فردا بر مزارم خواهی آورد

 

امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن !

 

عروسیتون مبارک !

 

عروسیتون مبارک !

 

ظاهرا بالا بودن هزینه کرایه ماشین آقا داماد رو مجبور کرده که اسب تریلی بابا جونو به عنوان ماشین عروس گل بزنه !

 

 

تصاویر ماهواره ای از شهر بیروت

 

تصاویر ماهواره ای از منطقه داهیه، در حومه جنوبی بیروت قبل و بعد از آغاز جنگ اسرائیل و حزب ا... نشان از عمق خرابی ها در شهر بیروت دارد. تصویر اول برای 12 جولای و قبل از آغاز درگیری و تصویر بعدی مربوط به 22 جولای و تنها چند روز بعد از شروع درگیری هاست. همانطور که می بینید بسیاری از ساختمان ها و جاده ها از بین رفته اند.

 

منبع: http://www.cnn.com/interactive/world/0608/popup.beirut/frameset.exclude.html?eref=yahoo

نامه پیرزنی به خدا !

 

نامه  پیرزنی  به خدا !

در اداره ی پست مثل تمامی روزها نامه ها دسته بندی می شدند تا هر کدام به مقصد خود برسند .یکی از این کارمندها که مشغول کار خود بود ونامه ها را اماده می کرد و در جای خود می گذاشت  ناگهان به نامه برخورد که روی ان نوشته شده بود نامه ای به خدا. آن را باز کرد در نامه چنین نوشته شده:

  خدای عزیزم من پیر زنی هستم 84 ساله و با حقوق ناچیز باز نشستگی که فقط 100 دلار است زندگی خود را سپری می کنم. امروز جوانی پول من را که درکیفی بود از من دزدید من هم دراین شب عید دوستانم را به مهمانی دعوت کرده ام و پولی ندارم تا از انها پذیرایی کنم کسی را هم ندارم تا از او پولی قرض بگیرم حال ای خدا من نمیدانم چه کنم مرا کمک کن
کارمند اداره ی پست که این نامه را خوانده بود همکاران خود را صدا زد و ماجرا را برای انها تعریف کرد. کارکنان هم بعد از شنیدن این داستان جیبهای خود گشتند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتد در اخر96 دلار روی هم جمع شد ان را در پاکتی گذاشتند و به پیره زن فرستادند . بعد از چند روز دوباره نامه ای به اداره پست امد که روی ان نوشته شده بود: نامه ای به خدا کارمندان دور هم جمع شدند تا ان را بخوانند نامه را باز کردند .پیر زن چنین نوشته بود :
 
 خداوندا از تو متشکرم مهمانهای من امدند و من برای آنها شامی عالی پختم البته از ان پول 4 دلارش کم بود که من اطمینان دارم ان را کارمندان اداره ی پست برداشته اند