وسوسه

وسوسه !

 

 

وسوسه در فرهنگ لغت بمعنی افکار بد یا نیت شیطانیست .

 

میگن شیطون  قدرت نداره که آدمارو مجبور کنه تا هر چی که اون میگه انجام بدن ، فقط میتونه اونارو وسوسه کنه . یعنی مدام افکار و نیت های بد به دلشون بندازه ! و این خود آدما هستند که تصمیم میگیرن به وسوسه های شیطون عمل کنند یا نه !

 

 

" ......... صدای ترمز ماشین مثل یه فریاد تو گوشم میپیچه ، آقا میدون فاطمی میخوره ؟

با کمی تامل میگم  : بفرمایید خانوم .........،  هوا گرم و خیابونا خلوت بود سریع به مقصد میرسیم.خانوم اینجا پیاده میشید؟

نخیر پل گیشا پیاده میشم !

آخه خانوم من مسیرم میدون فلسطینه !

حالا نمیشه از میدون فلسطین بریم پل گیشا !؟

 

یه نگاه به آینه ماشین میندازم ، یه دختر 20 ساله بنظر میاد که اگه قیافش رو مثل عروسکها  هم نقاشی نمیکرد باز اونقدر جذابیت داشت که بشه نیگاش کرد !! از نگاه های شیطانیش تازه دوزاریم میفته که چی میگه !؟

صدای وسوسه هاشو میشنوم ، شیطون رو میگم ، اون میگه ! من میگم ! اون میگه ! من میگم !...........................................................

 

پیشنهاد میکنه بیاد ردیف جلوی ماشین ، کنار من بشینه ! اما انگار دلم راضی نمیشه به وسوسش جواب بدم ، سعی میکنم یه طوری از زیرش در برم !

اما اون دست بردار نیست ،وسوسه رو میگم  ، داره آخرین تیراشو میزنه ! یه کمی که از خودش تعریف کرد میگه راستی مامانم اینا مسافرتن ، منم تنهایی خونه میترسم ، میشه شما ...............................

 

دیگه صدایی جز صدای نفس زدن هام رو نمیشنوم !انگار وسوسه داره کار خودشو میکنه ! مثل اینکه یه طناب انداخته و منو به سمت خودش میکشه و یکی دیگه هم دستم رو گرفته و به طرف دیگه !

 

همینطور که تو برزخ وسوسه دست و پا میزنم ، یدفه یکی بجای من پاشو میزاره رو ترمز و خیلی جدی میگه خانم بفرمایید پایین ، من مسیرم  نمیخوره !

وسوسه که انگار نتونسته بود کاسبی کنه ، با دلخوری از ماشین پیاده میشه و فقط به من نیگا میکنه !!

 

من که هنوز نفهمیدم کی پاشو بجای من رو ترمز گذاشته ،  به سرعت مسیرم رو عوض میکنم و پامو میزارم روی گاز و در امتداد نگاهم  توی آینه ، یه ماشین دیگه رو میبینم که اونو سوار میکنه !!

 

راستی کی پاشو بجای من رو ترمز گذاشت ؟!؟

نظرات 8 + ارسال نظر
مزتضی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:33 ب.ظ http://crazypc.blogsky.com

سلام بابات خواهرتون تسلیت می گم

ایول ما که وسوسه اصلا سوار نمی کنیم

علی فاخری شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:35 ب.ظ

سلام یه شاعری می گفت ... من هرچه می کشم همه از یک نگاه توست
روزگار غریبی است وهمه مردم شهر بانگ برداشته اند ..که چرا سیمان نیست..و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست....و زمانی شده است که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست..

شهرزاد شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:17 ب.ظ http://asal227.blogsky.com

خیلی خوشم اومدش

روزنوشت شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ب.ظ http://roznevesht.blogfa.com

کاش همه اینجوری با وسوسه کنار بیان !

متین یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

سلام. اول که ما رو مثل خواهرت بدون فقط بزرگتر می دونم که هیچ چیزی نمی تونه جبران کنه اما اگه کمکی خواستی در خدمتیم.
دوم خوش بحالتون ای کاش برای تمام وسوسه های زمین یک چنین ترمزی بود

ناصر دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:37 ب.ظ

زندگی دریای پرتلاطم وسوسه هاست.وایمان زورقیست که تو را به ساحل می رساند.

محبوب چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ق.ظ http://chalice.blogsky.com/

سلام. مطمئنا خودت بودی!اراده انسانها بالاتر از وسوسه هر شیطانی است :)

سپیده چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ http://sepideh-sobh.blogfa.com

سلام متن قشنگی بود به روزم خوشحال میشم بهم سر بزنی
شاد و موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد