قبول باشه !

 

عزاداریتون قبول

 

 

 

فاطمه جان بیا ! بیا که سخت در اشتیاق دیدار تو می سوزم !

بیا ، بیا که دنیا جای تو نیست و بهشت بی تو بهشت نیست .

راستی ! به اسماء بگو : آن کافور که از بهشت برایم آمده بود و ثلث آن را خود به هنگام وفات خویش به کار گرفتم  و دو ثلث دیگر آن را برای تو و علی گذاشتم بیاورد.

به آن کافور بهشتی حنوط کن دخترم  که ولادت تو بهشتی است و وفات تو نیز بهشتی است .

سلام بر تو آن روز که زاده شدی !

سلام بر تو آن دو روز که زیستی !

سلام بر تو اکنون که می آئی و سلام بر تو آن روز که برانگیخته می شوی .

وسوسه

وسوسه !

 

 

وسوسه در فرهنگ لغت بمعنی افکار بد یا نیت شیطانیست .

 

میگن شیطون  قدرت نداره که آدمارو مجبور کنه تا هر چی که اون میگه انجام بدن ، فقط میتونه اونارو وسوسه کنه . یعنی مدام افکار و نیت های بد به دلشون بندازه ! و این خود آدما هستند که تصمیم میگیرن به وسوسه های شیطون عمل کنند یا نه !

 

 

" ......... صدای ترمز ماشین مثل یه فریاد تو گوشم میپیچه ، آقا میدون فاطمی میخوره ؟

با کمی تامل میگم  : بفرمایید خانوم .........،  هوا گرم و خیابونا خلوت بود سریع به مقصد میرسیم.خانوم اینجا پیاده میشید؟

نخیر پل گیشا پیاده میشم !

آخه خانوم من مسیرم میدون فلسطینه !

حالا نمیشه از میدون فلسطین بریم پل گیشا !؟

 

یه نگاه به آینه ماشین میندازم ، یه دختر 20 ساله بنظر میاد که اگه قیافش رو مثل عروسکها  هم نقاشی نمیکرد باز اونقدر جذابیت داشت که بشه نیگاش کرد !! از نگاه های شیطانیش تازه دوزاریم میفته که چی میگه !؟

صدای وسوسه هاشو میشنوم ، شیطون رو میگم ، اون میگه ! من میگم ! اون میگه ! من میگم !...........................................................

 

پیشنهاد میکنه بیاد ردیف جلوی ماشین ، کنار من بشینه ! اما انگار دلم راضی نمیشه به وسوسش جواب بدم ، سعی میکنم یه طوری از زیرش در برم !

اما اون دست بردار نیست ،وسوسه رو میگم  ، داره آخرین تیراشو میزنه ! یه کمی که از خودش تعریف کرد میگه راستی مامانم اینا مسافرتن ، منم تنهایی خونه میترسم ، میشه شما ...............................

 

دیگه صدایی جز صدای نفس زدن هام رو نمیشنوم !انگار وسوسه داره کار خودشو میکنه ! مثل اینکه یه طناب انداخته و منو به سمت خودش میکشه و یکی دیگه هم دستم رو گرفته و به طرف دیگه !

 

همینطور که تو برزخ وسوسه دست و پا میزنم ، یدفه یکی بجای من پاشو میزاره رو ترمز و خیلی جدی میگه خانم بفرمایید پایین ، من مسیرم  نمیخوره !

وسوسه که انگار نتونسته بود کاسبی کنه ، با دلخوری از ماشین پیاده میشه و فقط به من نیگا میکنه !!

 

من که هنوز نفهمیدم کی پاشو بجای من رو ترمز گذاشته ،  به سرعت مسیرم رو عوض میکنم و پامو میزارم روی گاز و در امتداد نگاهم  توی آینه ، یه ماشین دیگه رو میبینم که اونو سوار میکنه !!

 

راستی کی پاشو بجای من رو ترمز گذاشت ؟!؟

برداشت آزاد

 

            ما ز یاران دست یاری داشتیم !

 

                  

 

              

دیشب دل آسمون گرفت

دیشب وقتی جعبه جادویی ، زجه وناله کودک فلسطینی را  ،  بالای جسد غرق بخون مادرش به تصویر کشید دلم گرفت !

دوربین تلویزیون دقایقی با مکث روی صورت کودک فلسطینی ، که از ترس نمی تونست جلوی بهم خوردن دندان هایش را بگیرد ؛ عمق وحشی گری اسرائیلی ها را نشان داد !

اون لحظه که نگاهم مات و مبهوت اوج وحشیگری های اسرائیلی ها را در اشکان کودکان فلسطینی می دید  باور نمیکرد که بشه اینقدر پست بود !

یاد حرف امام افتادم که گفتند  : اگه مسلمونا هر کدوم یک سطل آب بریزند اسرائیل رو آب میبره !

تغییر دکوراسیون

این چند روزه محل کار ما خیلی شلوغ و درهم و بر همه ! به قول بعضی ها شتر با بارش گم میشه !

اینم یه عکس دست جمعی با همکارا قبل از تغییر دکوراسیونه  !

 

یه چند وقتی بود نبودم ، آخه خواهر نازم مسافر بود ؛  سفری که هممون باید بریم  ، اما خواهر ۱۲ ساله من خیلی عجله داشت ! سفر آخرت رو میگم .

 اون دیگه حالا یه فرشته ست ، پرواز کرد و رفت جایش خالی و یادش بخیر !